تقریبا بی همه چیز !

به گزارش وبلاگ عکس، خلوتی نسبی و سردی پردیس سینمایی ملت(یکی از دو سینمای رسانه)در روز اول سی ونهمین جشنواره فیلم فجر با تماشای دو فیلم متوسط رو به پایین(با تخفیف و با اغماض) پیوند خورد و کامل شد تا مهم ترین رویداد سینمایی ایران آغاز خوب و جانداری نداشته باشد. آن سردی اول که صحبت آن شد، صرفا استعاره ای نبود بلکه واقعا باید برای تحمل سرمای سالن ها و محیط سینمای ملت، شال و کلاه می کردیم و به دیدن فیلم ها می نشستیم.

تقریبا بی همه چیز !

به گزارش وبلاگ عکس به نقل از روزنامه وبلاگ عکس، پیش از این و هنگام قرعه کشی جدول سینمای رسانه، کلی خرسند شدیم که قرار است روز اول را با فیلم هایی از کاوه صباغ زاده و محسن قرایی آغاز کنیم. این توقع و امیدواری هم از فیلم های قبلی این دو فیلمساز جوان و خوش قریحه به وجود آمده بود؛ صباغ زاده گام نخست سینمایی اش را با ایتالیاایتالیا برداشته بود و قرایی هم به عنوان کارگردان دو فیلم خوب خسته نباشید و سدمعبر را در دو فضای کاملا متفاوت ساخته بود اما متاسفانه تماشای دو فیلم تازه این دو کارگردان به جز لحظاتی در مجموع با سرخوردگی همراه بود.

رمانتیسم عماد و طوبا

کاوه صباغ زاده همچون فیلم اولش ایتالیاایتالیا در دومین فیلمش رمانتیسم عماد و طوبا هم سراغ اقتباس ادبی رفته؛ البته شاید کلمه برداشت آزاد درست تر باشد. فیلم اول با نگاهی به اثری از جومپا لاهیری نوشته و ساخته شد و این دومی براساس اثری از آلن دوباتن. هر دو فیلم به آشنایی و عاشقی و زندگی مشترک می پردازند.

بازیگوشی و کمدی در هردو فیلم به چشم می خورد و در رمانتسیم عماد و طوبا بیشتر. منتهی هرچقدر از این مواد و مصالح در ایتالیاایتالیا خوب استفاده شد و آن شیمی رابطه شخصیت ها خوب از کار درآمد، در رمانتیسم عماد و طوبا یک جای کار می لنگد و آن شور و حال فیلم اول در آن کمتر به چشم می خورد. آشنایی عماد و طوبا گرچه تا حدودی بانمک است و با خفگی عماد اتفاق می افتد اما بیشتر بخش های اولیه و آشنایی و عشق آنها بیش از این که به رمانتیسم راه دهد، به لوسیسم!(کلمه من درآوردی به معنای لوس بودن) راه می دهد.

این فضا به بهترین شکل در فیلم ایتالیاایتالیا تجربه شده و این فیلم، دستاورد تازه و جذابی در این زمینه ندارد. فیلم باوجود تمرکز روی برخی جزئیات و ایجاد برخی از لحظات احساسی خوب، چندان تکلیف مخاطب را روشن نمی نماید که با چه اثری روبه روست؛ نه در آن چیزی که ادعا می نماید یعنی فضای فانتزی درست و کامل عمل می نماید(بال درآوردن و پرواز عماد و طوبا به وقت خطر این توقع را در مخاطب به وجود می آورد) و نه در فضای کمدی رمانتیک و برای چنین مسیری هم ابزار لازم را ندارد و خطرپذیر عمل نمی نماید.

کمی ارجاعات سینمایی در فیلم می بینیم که تا حدی کشف آن برای مخاطبان شیفته سینما جالب است؛ از جمله سکانس حضور عماد و طوبا در آسمان نمای گنبدمینا که ما را به یاد گشت وگذار عاشقانه جیم و جودی(جیمز دین و ناتالی وود) در مرکز ستاره شناسی می اندازد یا آن تصویر آدری هپبورن و گری کوپر در فیلم عشق در بعدازظهر اما گاهی در همین فضا هم زیاده روی هایی صورت می گیرد، مثل تاکید بیش ازحد و بی کاربرد روی کتاب فیلمنامه جویندگان که عماد در کافه مشغول مطالعه آن است. علی انصاریان که آرزوی شفای عاجل برای او داریم هم در فیلم نقش پدر طوبا را بازی می نماید که همراه عاشقی دخترش است.

با این که این بهترین و کنترل شده ترین بازی او در سینماست اما اتفاقا در چنین فضایی بیشتر می طلبید از همان شوخ طبعی آشنا و رسانه ای و عموحسنوار او استفاده می شد. ضمن این که در فیلمنامه و شخصیت پردازی هم که شوخی و جدی شخصیت معلوم نیست هم این ظرفیت را داشت اما صباغ زاده به این سمت نمی رود. رمانتیسم عماد و طوبا یک الناز حبیبی خوب دارد که اگر لوس بازی های عاشقانه اش را در اوایل فیلم تحمل کنیم در سنین میانسالی و به ویژه در چالش ها با عماد، بازی متفاوت و درستی ارائه می دهد که نشانی از حضورهای او در آثار سینمای تجاری ندارد.

دومین فیلم صباغ زاده باوجود امتیازاتی از جمله عشق و علاقه اش به سینما و ادبیات که به مخاطب منتقل می گردد در مجموع کم وکاستی ها و حتی زیاده روی هایی دارد که به فیلم لطمه می زند؛ یکی همین روایت فیلم از سوی سارا بهرامی است که نقش اول زن ایتالیاایتالیا را بازی می کرد. با این حال کوشش صباغ زاده برای فیلمی با مضمون حفظ عشق و لزوم پایبندی به خانواده ارزشمند است و می توان آن را به عنوان تلنگری نرم درنظر گرفت.

بی همه چیز

یک فضای سرخوشانه در فیلم خسته نباشید و یک فضای تلخ و جدی اجتماعی در سدمعبر و همکاری در نگارش فیلمنامه فیلم قصرشیرین، به خوبی نشان از توانایی محسن قرایی دارد. وقتی این پشتوانه را در کنار ترکیب پرچهره بازیگران فیلم همچون پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، هادی حجازی فر، مهتاب نصیرپور، باران کوثری و... قرار می دهیم، میزان توقعات و امیدواری ها به سقف می رسد اما متاسفانه بی همه چیز باوجود برخی امتیازات، یکی از عظیم ترین سرخوردگی های این دوره جشنواره را همان سرچراغی ایجاد کرد؛ البته به نظر می رسد بی همه چیز یکی از فیلم های متناقض این دوره باشد چرا که در همین دو روز، نظرات بسیار متفاوتی درباره آن مطرح شده و حتی به نقدهای ستایش آمیزی هم برخوردیم.

اما اگر نظر ما را بخواهید، حامل خبر خوشی نیستیم. هرچند کوشش قرایی برای اقتباس از نمایشنامه مشهور دیدار بانوی سالخورده نوشته فردریش دورنمات و روایت قصه در فضایی ایرانی، چالشی ارزشمند است اما به جز لحظاتی و بخش های اولیه در کلیت به بار ننشسته و حتی می توان بی همه چیز را در رده بندی سه فیلم قرایی در رتبه سوم قرار داد.

به ویژه سکانس های انتهای فیلم و سخنرانی نچسب امیرخان(پرستویی) و کوشش برای تغییر انتها بندی قصه اصلی، تیر خلاص را به بی همه چیز می زند و آن نیت و کوشش و اندک امتیازات کار را هم به باد می دهد.

خیانت مردم روستا و پشت کردن به قهرمان شان(امیرخان) و مبادله جان او با ثروت و رفاه وعده داده شده از سوی لی لی نظریان(تهرانی) و بحث اخلاقیات که قرایی به آن اشاره می نماید، گرچه مخوف و قابل آنالیز است و می تواند به فرامتن هم راه دهد اما شاید اشکال از ظرف روایتی قرایی باشد که تحمل وزن مظروف و اثر عظیم دورنمات را ندارد و باوجود کوشش برای برخی فضاسازی ها ایرانی نمی گردد و به ویژه شرط لی لی یعنی کشتن امیر به شدت از دنیا فیلم بیرون می زند، درحالی که این شرط بسیار با دنیا غریب و مخوف و غیررئالیستی نمایشنامه دورنمات(شهر گولن) سازگار است.

نقش لی لی اگر کمی در متن و اجرا پیچیده تر بود، ممکن است تهرانی را به سیمرغ دیگری برساند اما حالا به نظر تنها به زیبایی اثیری او و چشمه هایی از بازیگری اش بسنده شده و بازی اش در مقام مقایسه نسبت به نمونه های تئاتری این متن و این شخصیت یعنی گوهر خیراندیش و پانته آ پناهی ها در مقام پایین تری قرار می گیرد.

پرستویی هم بازی های بهتر از این داشت. ضمناً ضرورت استفاده از باران کوثری با آن گریم غریب و زشت نمایی هم تعیین نیست، هرچند اگر برخی مخاطبان و حتی داوران نسبت به آن ذوق زده شدند، به ما خرده نگیرید. بازی های بابک کریمی، فرید سجادی حسینی و لاله مرزبان اما به اندازه و خوب است.

درخشان ترین حضور فیلم هم مربوط به هادی حجازی فر است که تردید و چالش همراهی با امیر یا لی لی به خوبی در بازی اش نمایان است، به ویژه آنجا که از مردم می خواهد انگشت های رای شان به قتل امیر را بالا بیاورند و نشان دهند.

نکته جالب این که هادی حجازی فر که در این فیلم جایگزین شهاب حسینی شد، چند سال قبل از شهرت در سینما، نمایش زنده-عروسکی دیدار بانوی سالخورده را کارگردانی نموده بود که اثر به مراتب تر بهتری از بی همه چیز بود.

منبع: جام جم آنلاین

به "تقریبا بی همه چیز !" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تقریبا بی همه چیز !"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید