پیشنهاد مطالعه کتاب وارونه کردن هرم، تاریخ تاکتیک های فوتبال، نوشته جاناتان ویلسون
به گزارش وبلاگ عکس، ویلسون روایتش را از دل اولین مدارس انگلیسی، که پایه گذار فوتبال مدرن بودند، شروع می کند و در هر فصل کتاب، راستا تغییرات هر سیستم را از دل اتفاقات تاریخی یک یا چند کشور پیش می برد، از تأثیر اولین برخورد مردم امریکای جنوبی با فوتبال در شکل گیری سیستم های تازه تا نفوذ حکومت های فاشیستی دهه های 1920 و 1930 بر فرهنگ فوتبالی اروپای غربی. مجذوب کننده ترین فصل های کتاب احتمالاً فصل های دوازده و سیزده باشند، جایی که ریشه های شکل گیری سیستم های پیچیده تری که امروزه در باشگاه های بزرگ دنیا به کار می رود، از دل تحولات اجتماعی و علمی هلند و شوروی شرح داده می شود. هلند در قلب تحولات اجتماعی اروپا در دهه 1960 قرار گرفته است و همین تحولات است که فوتبال مبتدیانه این کشور را، که تا آن زمان در بین رقبای اروپایی حرفی برای گفتن نداشت، به پایه گذار توتال فوتبال تبدیل می کند، چیزی که بعدها در بارسلونای کرویف و گواردیولا به کمال می رسد. حکومت کمونیستی شوروی هم به دو شکل روی فوتبال تأثیر گذاشت: یکی با تأکید روی بازی جمعی و مبارزه با ستاره سالاری و دیگری با تأکید روی علم که زمینه ورود رشته های علمی گوناگون به فوتبال را فراهم کرد.
در آغاز، بینظمی بود و فوتبال شکلی نداشت. بعد ویکتوریایی ها آمدند و آن ها بودند که فوتبال را مدون کردند و پس از آن ها، تئوریسین ها که بازی را تحلیل کردند. تا اواخر دههی 1920، چیزی شبیه به دریافت امروزین ما از تاکتیک شناخته شده یا موردبحث نبود اما شواهدی وجود دارد که تصدیق می کند پنجاه سال پیش تر از آن، چگونگی چینش بازیکنان، در میدان به عنوان عاملی مهم و متمایزکننده در نحوه انجام بازی مورد توجه بوده است. شکل اولیه فوتبال اما هیچ نسبتی با این پیچیدگی ها نداشت.
در فرهنگ های مختلف اشاراتی به بازی هایی مشتمل بر ضربه زدن به یک توپ وجود دارد، اما با همهی ادعا هایی که روم، یونان، مصر، جزایر کاراییب، مکزیک، چین و ژاپن در مورد زادگاه فوتبال بودن دارند، ریشه این بازی مدرن را باید در میان مردم عادی بریتانیای قرون وسطی جست. قوانین - در همان حدی هم که وجود داشتند. جا به جا متفاوت بودند، اما بازی اساسا مشتمل بر دو تیم بود که تلاش می کردند هر طور که شده شیئی تقریبا کروی را به هدفی در دو سوی مخالف می دانی فرضی برسانند. این بازی خشن، بینظم و آشفته، و البته شرورانه بود. تازه در اوایل قرن نوزده، وقتی مدارس همگانی بنیان های فکری شان را با عنایت به مسیحیت جسمانی شکل دادند و تصمیم بر این شد که این ورزش نیز در راستای تهذیب اخلاقی نوآموزانش ایمن سازی شود، شکلی از آنچه ما امروزه به عنوان فوتبال می شناسیم پدید آمد. پیش تر، تاکتیک هم می توانست وجود داشته باشد، هر چند همان قدر اندک که قوانین منسجم وجود داشت.
حتی در واپسین سال های قرن نوزده، وقتی که نخستین آرایش ها پدیدار شدند، نیز چندان نمی توان آن ها را محصول اندیشه و تفکر دانست. در دوران آغازین فوتبال، تصوری که از مفهوم انتزاعی تاکتیک و از نمودار های شامل خطوط منحنی و فلش داریم اصلا قابل تصور نبود. با وجود این، پیشرفت بازی، در آنچه از انگاشت ما از فوتبال و ارتباط نادیده و معمولا مغفول مانده از تافته جدابافت های چون برداشت بریتانیایی از چگونه بازی کردن آن، بسیار آموزنده است (و تا چهل سال پس از آن که قوانین برای نخستین بار مدون شدند، تنها چیزی که وجود داشت همین برداشت بریتانیایی بود). جرقه در اوایل دوران ویکتوریایی زده شد و آن طور که دیوید وینر در آن پا ها اثبات می کند. و امروز ممکن است عجیب به نظر برسد - ریشه در این ایده داشت که امپراتوری ل بریتانیا. . م.) در سراشیبی سقوط بود و آن فساد اخلاقی باید به نوعی نکوهش می شد. گمان بر این بود که ورزش های تیمی بایستی ترویج شوند چون نفس گرایی را تضعیف می کنند و نفسگرایی خودارضایی را برای رشد و شکوفایی مجاز می داند و هیچ چیز ناتوان کننده تر از این نیست.
برای مثال جناب ادوارد ثرینگ، سرسلسلهی مکتب آپینگام، در خطاب های تأکید کرده بود که این می تواند منجر به مرگ زودرس و رذیلانه شود. نگاه به فوتبال به مثابهی پادزهر بود چون، آنگونه که ای. ای. سی. تامپسون در 1901 در داستان قهرمانی پسران می نویسد، ورزشی مردانه تر از فوتبال وجود ندارد. این ورزشی نوعأ و نمادین بریتانیایی است و نیازمند درگیری، خونسردی و شکیبایی. دلایل سیاسی - اقتصادی بسیار خوبی برای تطابق پذیری وجود دارد، اما همچنین می توان یک نشانه شناسی ناب هم در این واقعیت یافت که افول نهایی بریتانیا از یک امپراتوری قدرقدرت مطابق با اضمحلال رجحان فوتبالی کشور های این امپراتوری بود. فوتبال در نیمه نخست قرن نوزده با اقبال عمومی همراه شد، اما قوانین آن در سال های آغازین، دانشگاه به دانشگاه و بیشتر با توجه به شرایط، متفاوت بود. برای مثال در چلتنهام و راگبی، به خاطر زمین ها و می ادین وسیع، بازی با آنچه متداول بود کمی فرق داشت، بازیکن می توانست روی زمین بیفتد و کلی از همبازی ها هم رویش بیفتند، اما نسبت صحیح و سالم باز از میان گل و لای برخیزد. در زمین های چارترهاوس و وست می نستر اما، چنین کشمکش خشنی می توانست به شکستن استخوان منجر شود و برای همین بود که بازی دریبلی آن جا رواج داشت.
با وجود این رفتار یاغیانه - یا حتی کنترل شده - با توپ، بازی همچنان با فوتبال مدرن تفاوت های بارزی داشت. درحالی که مدت زمان بازی و تعداد بازیکنان هر تیم داشت مقرر و تثبیت می شد، آرایش تیمی همچنان چیزی ناشناخته بود. اصل بر این بود که اساتید و شاگردان بزرگتر پابه توپ حرکت می کردند، هم تیمی هایشان پشت سر آن ها قرار می گرفتند (پشتیبانی) تا در صورت از دست رفتن توپ به خاطر یک تکل آن را جمع کنند، درحالی که بازیکنان حریف - یا در برخی مدارس، نوچه ها (شاگردان کوچکتری که در واقع پادو آن ها محسوب می شدند) - تلاش می کردند تا آن ها را متوقف کنند. همکاری بین مهاجمان، البته اگر به کلی اتفاق می افتاد، مبتدیانه بود؛ و از همین جا بود که پایه های بنیادین خاصی جوانه زد تا بعد ها مکتب فوتبال انگلیسی اولیه را شکل دهد: بازی یعنی دریبل زدن؛ پاس دادن، همکاری و دفاع کردن به هرحال در مراحل پایین تر قرار می گرفت. سر به کار خود داشتن یقینا به اندیشیدن ترجیح داده می شد و این، به نظر برخی، ظهور و بروز نگرش انگلیسی به زندگی در حالت کلی بود. در مدارس عمومی گرایش به این بود که اندیشیدن به نوعی در حاشیه درس قرار داشته باشد و نه در متن آن (تا جایی که در سال 1946 جورج مایکز، طنزنویس مجارستانی، نوشت چگونه وقتی برای نخستین بار به بریتانیا رسید مفتخر بود از این که زنی او را باهوش (clever) خطاب کرده بود و او مدت ها بعد مفهوم عبارت و بار معنایی عدم اطمینان آن را درک کرده بود).
مجموعه های متفاوت قوانین هر تلاشی را برای تثبیت فوتبال در دانشگاه ها ناکام می گذاشت تا این که در سال 1848، اچ. سی. ماندن از گودالمینگ در سوری، جلسه ای در اتاقش در کمبریج ترتیب داد تا با کنندگان هارو، اتون، راگبی، وینچستر و شروزبری - و البته دو بچه مدرس های ناشناس - بر سر تطبیق و یکپارچگی آن چه قوانین بازی نامیده شد توافق کنند…
وارونه کردن هرم
تاریخ تاکتیک های فوتبال
نویسنده : جاناتان ویلسون
مترجم : بهنام جعفرزاده ، عیسی عظیمی
نشر چشمه
447 صفحه
منبع: یک پزشک